بالاخره زندگی بالا دارد، پایین دارد، پایین دارد، بالا ندارد و بالاخره زندگی یا پایین دارد یا خط صاف دارد. (خط صاف در دنیایی که مبدا مختصات قطبی آن کج به سمت منفی شده خود بالاییست ولی بگذریم...)
زمان میگذرد، انسان پسرفت میکند. ولی پیشرفت نمیکند. اما بگذریم.
وجود معنویت و حس شدن آن در زندگی، خود نکتهایست. برای هر کسی چیزایی ارزش شده. برای ما هم شده خب فراری نیست ازش. اما اگر در زندگی ببینی که از ارزشها فاصله داری و به هیچ کدوم نزدیک هم نیستی، به قول پوزیتیویستا، به خدای خودت پناه میبری. در واقعا اونها اینطور متصور شدهاند که ما خدا را ساختهایم که زمانهای درد و نیاز بهش پناه ببریم. خب البته شاید غلط هم نمیگن. کی میدونه...
و اما معنویت حسیست فراتر از یک پناه بردن. دقیقا وقتهایی که من معنویت را در خودم حس کردهام، زمانهایی بوده که از نظر مادی خودم رو عملا بینیاز میدونستم و آنچه که عملا به دنبال اون بودم نیازهای معنوی بوده. این موقعها اتفاقا در ته دره هم باشی، چون یه نیازی در درونت هست که هیچوقت ارضا نمیشده و الان ارضا میشه، برات مهم نیست تو و دنیا چند چندین... حالا ممکنه همه چیز خیلی خوب هم باشه و معنویت باشه و احساس کنی خوشبختترین آدم دنیایی و ممکنه همه چیز بد باشه و معنویت داشته باشی و بازم احساس کنی خوشبختترین آدم دنیایی. یک سرخوشیی عجیبیست...
مدتیست که در جستوجوی معنویتم. البته همیشه بودهام اما هرچی بیشتر در دنیا به پوچی میرسم (پوچی دنیا برای دنیا)، بیشتر احساس معنویت میتونه از این فکرا بیرون بیارتم...
زمان میگذرد، انسان پسرفت میکند. ولی پیشرفت نمیکند. اما بگذریم.
وجود معنویت و حس شدن آن در زندگی، خود نکتهایست. برای هر کسی چیزایی ارزش شده. برای ما هم شده خب فراری نیست ازش. اما اگر در زندگی ببینی که از ارزشها فاصله داری و به هیچ کدوم نزدیک هم نیستی، به قول پوزیتیویستا، به خدای خودت پناه میبری. در واقعا اونها اینطور متصور شدهاند که ما خدا را ساختهایم که زمانهای درد و نیاز بهش پناه ببریم. خب البته شاید غلط هم نمیگن. کی میدونه...
و اما معنویت حسیست فراتر از یک پناه بردن. دقیقا وقتهایی که من معنویت را در خودم حس کردهام، زمانهایی بوده که از نظر مادی خودم رو عملا بینیاز میدونستم و آنچه که عملا به دنبال اون بودم نیازهای معنوی بوده. این موقعها اتفاقا در ته دره هم باشی، چون یه نیازی در درونت هست که هیچوقت ارضا نمیشده و الان ارضا میشه، برات مهم نیست تو و دنیا چند چندین... حالا ممکنه همه چیز خیلی خوب هم باشه و معنویت باشه و احساس کنی خوشبختترین آدم دنیایی و ممکنه همه چیز بد باشه و معنویت داشته باشی و بازم احساس کنی خوشبختترین آدم دنیایی. یک سرخوشیی عجیبیست...
مدتیست که در جستوجوی معنویتم. البته همیشه بودهام اما هرچی بیشتر در دنیا به پوچی میرسم (پوچی دنیا برای دنیا)، بیشتر احساس معنویت میتونه از این فکرا بیرون بیارتم...