هر کسی تلاش خود را میکند که مرا از آنچه میخواهم باشم دور کند.
مومن واقعی برای سقف بالاسرش صاحبی میشناسد. بندهی واقعی برای عبد، خدایی نمیکند.
من اگر با یک استدلال و منطقی به یک جهت رفتهام، برای رسیدن به هدف، از هرچه غیر خداست ترسی نباید داشته باشم...
این را با خودم گفتم و بعد حس کردم که امروز قلبت همان سبکی لازم را دارد که درکش کنی. امروز ترسو نیستی، امروز میخواهی مومن باشی...
در یک حال عرفانی خوبی قرار دارم که به یک باره به خودم میآیم که ای وای... چرا باید یک بحران تورا به این فکر بیاندازد. چرا نباید در زمان خوشی یاد این حرفها باشی...
سرت را پایین میاندازی... با خود نفس عمیقی میکشی و از رفتن آن آرامش کمی ناراحت میشوی...
شب شیخ زنگ میزند و یک ساعت صحبت میکند و آخر میفهمی به یک درد دچارید...
واقعا نمیفهمم چطوری من اینقدر توی اذیتام با شیخ همگامم...