گاهی با یک عمل کوچک، سالها از ما میگیره تا باز درون خود را بخواهیم از آن خالص کنیم.
اما غفلت همیشه گریبان آدم رو در این زمانها میگیره و باعثش میشه.
ای کاش اعمالمون اینقدر مانع تعالیمون نبود...
گاهی با یک عمل کوچک، سالها از ما میگیره تا باز درون خود را بخواهیم از آن خالص کنیم.
اما غفلت همیشه گریبان آدم رو در این زمانها میگیره و باعثش میشه.
ای کاش اعمالمون اینقدر مانع تعالیمون نبود...
از بین کل ساعتهای روز، من سحر رو دوست دارم.
سحر تنها زمانیه که همه چیز از جلوی چشم آدم کنار میره و بندگی معنای خودش رو باز مییابه.
اون حس و حالی که آدم توی خلوت خودش با خدا پیدا میکنه رو هیچ وقت دیگهای نمیتونه تجربه کنه.
و اینکه فرصت محدودی برای عبادت و خلوت داری هم، به نظرم بی معنا و دلیل نیست.
عدهای از بزرگان هم خیلی به سحر و قبل اون (عبادت شب) تاکید کردهاند. یکی میگفت: «هرکی هرچی گرفته از مناجات شب گرفته.»
اما یکی از مهم ترین چیزهایی که توی سحر دوست دارم، صدای پرندهها هست. بعضی میگن که اینها در حال عبادتند. اما حتی اگر فقط در حال آواز خواندن هم باشند، در بهبود حال آدم تاثیر زیادی میگذارند. به نظرم چیزی آرامش بخشتر از شنیدن صدای آواز طبیعت نیست. انگار دعوتیس از سمت خدا.
امیدوارم سحرهای بیشتری بتوانم بیدار باشم و عظمت خدا را در آن درک کنم و لذت از آن عبادت ببرم.