این بغض... این بغض آشنا بود... باز میخواهمش!
تعریفش رو ازش شنیده بودم. بغضی که گلوی آدم را پاره میکند.
قلبم از سنگ شده بود. اما امروز فرق داشت. امروز اشک ریختم. امروز بغض کردم. امروز روز خوبی بود!
آه، چقدر حس خوبی داشت احساس کردن آنچه او نیز کشیده بود.
براستی که درد عشق، سختترین دردهاست...
تعریفش رو ازش شنیده بودم. بغضی که گلوی آدم را پاره میکند.
قلبم از سنگ شده بود. اما امروز فرق داشت. امروز اشک ریختم. امروز بغض کردم. امروز روز خوبی بود!
آه، چقدر حس خوبی داشت احساس کردن آنچه او نیز کشیده بود.
براستی که درد عشق، سختترین دردهاست...