از یک طرف دلم میخواهد از تو بخواهم که آزمایشم نکنی چون سرافکنده بیرون میایم.
از طرف دیگر احساس میکنم آزمایشهایت فاصلهی من و تو را به من هربار گوشزد میکند.
بهراستی همین نقطهی فعلی خود را بدون ریسک میپسندم یا دوست دارم ریسک را بپذیرم و تلاش برای بهتر بودن بکنم هرچند ممکن است از همین لحظه هم بدتر بشوم...
اینجاهاست که میفهمم شناخت خیر و صلاح خیلی هم آسان نیست...
از طرف دیگر احساس میکنم آزمایشهایت فاصلهی من و تو را به من هربار گوشزد میکند.
بهراستی همین نقطهی فعلی خود را بدون ریسک میپسندم یا دوست دارم ریسک را بپذیرم و تلاش برای بهتر بودن بکنم هرچند ممکن است از همین لحظه هم بدتر بشوم...
اینجاهاست که میفهمم شناخت خیر و صلاح خیلی هم آسان نیست...