ملغمه

ملغمه یعنی اینجا هدفش فقط زده شدن حرفه نه درستیش

ملغمه

ملغمه یعنی اینجا هدفش فقط زده شدن حرفه نه درستیش

بعضی وقتا احساس می‌کنی نوشتن توی کاغذ کافی نیست...
نوشتن فکرا و حرفا توی دنیای وب مثل انداختن سوزن در یک حجم عظیمی از کاهه....

آنچه در جامعه به عنوان فلسفه شناخته می‌شه یک سری کتاب و یک سلسله افکاری هست که بهش می‌گن فلسفه. خب تعریف اون‌ها بالاخره یک تعریفیست.
ولی به نظر من فلسفه فرای یک سلسله کتاب و افکاره. فلسفه یک منشیست که با چارچوب‌هایی به خوبی شاکله‌ای پیدا می‌کنه. این منش فلسفی در واقع اخلاق سوال پرسیدن و تفکر به جواب آن هست. اینکه چارچوب چه چیزی باشه، در اصل اینکه فلسفه چیست تغییری ایجاد نمی‌کند. با این تعریف، اینکه در گذشته (تاریخ فلسفه) علم نیز جزء فلسفه بوده خیلی منطقی می‌شه. در واقع علم (به معنای علوم تجربی) اخلاق سوال پرسیدن است با چارچوبی که براش تعریف شده (که در فلسفه علم هم توصیف و دقیق می‌شه). لزومی نداره این سوال‌هایی که پرسیده می‌شه و بهش فکر می‌شه و یا چارچوبی که تعریف می‌شه برای هدف و غایتی باشه.

اینطوری فکر می‌کنم این فلسفه‌ی فعلی (مثلا اسلامی) زیر مجموعه‌ای از منش فلسفیست و بدین ترتیب فلسفه‌های دیگر فعلی‌ (مثلا غیر اسلامی) هم در یک خانواده قرار می‌گیرند. اگرچه چارچوب آن‌ها ویا سوالات آن‌ها متفاوت است.
به نظرم این تعریف برای فلسفه خیلی جامع‌تر هست و شبیه تعریفیست که منظور فلاسفه اولیه (افلاطون و غیره) از مفهوم فلسفه است.

خلاصه اگر کسی به پرسش و تفکر به صورت مطلق همراه به یک چارچوب علاقه‌مند باشه، منش فلسفی داره. (البته به تعریف من و از دیدگاه من)